مرگ بر آمریکا جهاد عاشورایی(Ashura)

جهاد عاشورایی(Ashura)

طبقه بندی موضوعی
پیوندها
موسسه بیان معنوی

بعضی از زن ها افتخار می کنند که کار می کنند؛ کار نیست، سرکاری است!

شاید کسی مرا به تحجر و مونگولیزم!!! متهم کند اما فکر می کنم مـــادری؛ اصلی ترین وظیفه خانمهاست و این حرف به منزله حذف نیمی از جامعه برای پیشرفت امروز ما نیست بلکه به منزله آن است که وظیفه مهم تربیت نسل بعد را به نیمی از جامعه سپرده ایم!!!!



  • محمود معینی

آخرین شب تبلیغاتی نامزدان محترم ریاست جمهوری دوره ی یازدهم بود. با رفقای مسجدی زدیم بیرون برای حمایت از دکترجلیلی. خیابان های شهر حسابی شلوغ شده بود. مخصوصا خیابان های اصلی مثل خیابان دانشگاه اصفهان، دروازه شیراز یا همان میدان آزادی، میدان انقلاب و ... .

  • محمود معینی
بسم الله الرحمن الرحیم
حضرت امام خمینی(ره):
امام
باید هر قدمی که در راه تحصیل برداشته می شود اگر عرض نکنم دو قدم لااقل یک قدم هم در باب تهذیب اخلاق در باب تحکیم عقاید در باب استقرار ایمان برداشته شود. این ها تفکر لازم دارد محاسبه لازم دارد مراقبه لازم دارد. آقایان باید مراقبه کنند باید مراقبت کنند خودشان را. از صبح تا عصر باید مراقب خودشان باشند.

(صحیفه امام/39/2)
  • محمود معینی

یک برنامه کاربردی برای رشد معرفتی جوانان مذهبی

برای استفاده از این برنامه بر روی لینک زیر کلیک کنید.


کــــــــــــلیــــــــــــــــــــک

  • محمود معینی

 تحلیلی وجود دارد از خانم هانا آرنت مبنی بر اینکه آنچه باعث تغییر مسیر تاریخ جهان شد و دنیا را به آتش کشید، همین جریانات انقلاب فرانسه بود. او می‌گوید تحولات مداوم سبب شد که متفکران آن عصر دچار انحراف فکری شوند و در نتیجه تاریخ را منحرف کنند. مثلاً می‌گوید: هگل یکی از این منحرفان بود که تحت تأثیر این تحولات، نظریه‌ی «تکرارپذیری تاریخ» و «جبر تاریخ» را مطرح کرد. بعد مارکس آمد و بحث «دیالکتیک» خود را از هگل گرفت، منتها هگل دیالکتیک ذهنی را مطرح کرد و مارکس دیالکتیک ماده را. یعنی مارکس هر ‌چه را هگل گفته بود، تبدیل به مادیت کرد. بعد هم مفاهیم تز و آنتی‌تز و سنتز را مطرح نمود. سپس افرادی مثل لنین و مائو این مفاهیم را از مارکس گرفتند و به ایدئولوژی تبدیل کردند و از آن نظام سیاسی بیرون کشیدند. در نتیجه زمانی رسید که مارکسیست‌ها نیمی از جمعیت جهان را اداره می‌کردند.

  • محمود معینی

بسمه تعالی

استاد طاهرزاده:

«ماجرای مدرنیته شدن غرب و بقیه ی جهان چه بوده است؟

ریشه فرهنگی این نکته که بعضی از کشورها در غربی شدن سرعت گرفتند و بعضی در این مسیر سرعت نگرفتند این است که گمشده ی همه ی ملت ها گمشده ی غرب نبود...»

 بخشی از کتاب فرهنگ مدرنیته و توهم صفحه ی 22

من:

قبل از غرب زدگیِ فرهنگ ما، غرب به دنبال گمشده ی خود بود و ما به دنبال هدف خود؛ پس از نفوذ گوشه هایی از فرهنگ غرب زدگی در فرهنگ و آیین ما، نتایج عکس شد:

غرب به سمت هدف خود یعنی زندگی صنعتی می رود و ما به دنبال گمشده ی خود یعنی فرهنگ ناب اسلامی ایرانی خود هستیم.

  • محمود معینی

ظهور و انحطاط تمدّن اسلامی از حوادث بزرگ تاریخ است. اسلام طی پنج قرن از سال 81 ـ 597 هـ . ق (700ـ 1200 م) از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی، ادبیات، دانشوری، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود. تمدّن اسلامی از طریق تاجران مسلمان و زائران مسیحی و مسافران معمولی و جهان گردان و به ویژه جنگ‌جویان صلیبی به همراه اجناس و آداب و رسوم و اختراعات و تألیفات و تفکرات اسلامی، وارد اروپا شد و زندگی اروپایی را از همه جهت غنی و پربار کرد و آنان را در آستانه خیزش علمی و رشد اقتصادی قرار داد. انحطاط مسلمانان عوامل خارجی و داخلی چندی داشت. همان‌قدر که عوامل خارجی تقریباً در همه موارد به مداخله اروپاییان و بیشتر، یهودیان مربوط می‌گشت، به همان اندازه عوامل داخلی تقریباً در همه موارد به ورشکستگی معنوی، اخلاقی و روحی خود مسلمانان ارتباط می‌یافت.

  • محمود معینی

سخنان زیبای دکترعباسی پیرامون انتشارات گاج، مدرسان شریف، قلم چی و ...

لینک دانلود

  • محمود معینی

بسمه تعالی


حضرت علی(ع) در حدیث زیبایی می‌فرمایند:


«حُبُّ اللهِ نارٌ لا یَمُرُّ عَلی شَیْء إِلاَّ احْتَرَقَ وَ نُورُ اللهِ لا یَطَّلِعُ عَلی شَیْء إِلاّ أَضاءَ»


« دوستی خدا آتشی است که به هرچه عبور می‌کند آن را می‌سوزاند و نور الهی نمی‌تابد بر چیزی مگر آن‌که آن را روشن می‌کند.»1


در این حدیث به 2 الی 3 نکته‌ی جالب رسیدم که قابل توجه است:

1- حضرت می‌فرمایند «حُبُّ اللهِ نارٌ»: دوستی خدا آتش است؛ نمی فرمایند «حُبُّ اللهِ کنارٌ»: دوستی خدا همچون آتش است. خب! آتش بودن دوستی خدا یعنی چه؟ یعنی هرکه خدا را دوست می‌دارد می‌سوزد. چرا ما نسوخته‌ایم؟ ما حداقل اگر عاشق خدا نیستیم باید او را دوست داشته باشیم ولی چرا نسوخته‌ایم؟ شاید با خدا دشمنیم!. شاید هم هنوز او را نشناخته‌ایم!. پس اگر در سکرات موت از من بپرسند خدا کیست چه بگویم؟ همین الان نمی‌دانم خدا کیست چه رسد به آن‌که در سکرات موت بخواهم به ملائک عذاب خداوند بگویم خدا کیست.

2- حضرت می‌فرمایند «حُبُّ الله»: دوستی خدا؛ نمی‌فرمایند مثلاً «عشق الله»: عشق به خدا. یعنی کسی که خدا را دوست دارد می‌سوزد چه رسد به آن‌که عاشق خدا شود. این‌جاست که عاشق به خدا در مقام فنا قرار گرفته و نابود می‌شود. ما کجای خطیم؟ دوست؟ عاشق؟ یا این‌که اصلاً خدا را نمی‌شناسیم؟ شاید هم دشمن اوییم و خودمان بی‌خبریم؟! هرچه هست یا خدا را نشناخته‌ایم یا خدای دیگری را به جای «الله» می‌پرستیم یا این‌که او را می‌شناسیم ولی دشمنش هستیم.

3- در ادبیات عرب وقتی بیان یک جمله در چنین قالبی می‌آید که «عبور نمی‌کند مگر این‌که می‌سوزاند» یا «نمی‌تابد مگر این‌که روشن می‌کند» هدف‌، تأکید بیش‌تر بر مفهوم جمله است. چون حضرت می‌توانستند قالب جمله را این چنین بیان کنند: «حُبُّ اللهِ نارٌ یَمُرُّ عَلی شَیْء احْتَرَقَ: وقتی عبور کند می‌سوزاند» یا «نُورُ اللهِ یَطَّلِعُ عَلی شَیْء أَضاءَ: با تابیدن خود بر هرچیز آن را روشن می‌کند». پس حضرت می‌خواهند با چنین قالبی به ما بفهمانند که دوستی خدا وقتی وارد دلی شد فقط می‌سوزاند و لا غیر.




۱- مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، الباب الثانی و التسعون فی حب الله، ص 192

  • محمود معینی