بنده باش ... منت نگذار ...!!!
آخرین شب تبلیغاتی نامزدان محترم ریاست جمهوری دوره ی یازدهم بود. با رفقای مسجدی زدیم بیرون برای حمایت از دکترجلیلی. خیابان های شهر حسابی شلوغ شده بود. مخصوصا خیابان های اصلی مثل خیابان دانشگاه اصفهان، دروازه شیراز یا همان میدان آزادی، میدان انقلاب و ... .
بسم الله الرحمن الرحیم
آخرین شب تبلیغاتی نامزدان محترم ریاست جمهوری دوره ی یازدهم بود. با رفقای مسجدی زدیم بیرون برای حمایت از دکترجلیلی. خیابان های شهر حسابی شلوغ شده بود. مخصوصا خیابان های اصلی مثل خیابان دانشگاه اصفهان، دروازه شیراز یا همان میدان آزادی، میدان انقلاب و ... .
چیزی که خیلی نظر من رو به خودش جلب کرد این بود که خدای را شکر، در کمال آرامش و بدون هیچ دعوا و زد و خوردی این شب طی شد و طرفداران هر نامزد با هرگونه روشی به حمایت از نامزد خود می پرداختند بدون اینکه جو را علیه طرف مقابل متشنج کنند. حتی لحظه ای را سراغ دارم که در میدان انقلاب طرفداران یکی از نامزدها شروع به دادن شعاری کردند که در نوع خود بسیار توهین آمیز به طرف مقابل بود ولی بلافاصله توسط اعتراض تعدادی از طرفداران همان نامزد، این شعار به شعاری مناسب و غیرتوهین آمیز تبدیل گشت.
خب می رویم سر اصل مطلب:
بنده پلاکارد آقای جلیلی را بر دست گرفته و در ورودی خیابان دانشگاه به دروازه شیراز ایستاده بودم و شعارهایی به حمایت از دکترجلیلی سر می دادم. با رفتارهای متفاوتی از طرفداران دیگر نامزدها روبه رو شدم. مثلاً:
یکی گفت: "فقط روحانی"
یکی گفت: "دستات خسته میشن بیارشون پایین"
یکی گفت: "بیار پایین اون عکسو"
و ...
واکنش ها متفاوت بود ولی در کلِ زمانی که آن جا ایستاده بودم فقط یک مورد توهین به بنده شد و آن این بود که یک ماشین حامل طرفداران یکی از نامزدها از مقابل ما عبور کرد و به طرف من و بچه ها آب دهان انداخت و رفت.
یکی از طرفداران آقای روحانی شروع کرد با پسرعموی ما صحبت کردن. من هم به آن ها پیوستم و در مذاکره ی کاملا دوستانه ی آن ها شرکت کردم.
دیدم طرف دارد از وضعیت اقتصادی و تحریم صحبت می کند بلافاصله وارد عمل شدم و نظر خود را کاملا مودبانه به او گفتم. متن مذاکره در همین مضمون بود که:
- "ببین دوست عزیز! چیزی که برای ما مهمه و در اولویت قرار داره فرهنگه نه اقتصاد. اگه فرهنگ درست بشه اقتصادم درست میشه. اگه فرهنگ مصرف گرایی درست بشه چرخه اقتصاد درست می چرخه. اگه فرهنگ اسلامی بشه اقتصادم اسلامی میشه. نمونه ش وضعیت شعب ابی طالب در زمان پیغمبره(ص). تحریم مسلمانان توسط سران قریش کار رو به جایی میرسونه که مسلمونا مجبور میشن برای خوراکشون دست به هرچیز غیرخوراکی بزنن تا شیکمشونا سیر کنن ولی از حمایت پیغمبر دست نکشن. گرچه الان ما وضعیتمان صد برابر بهتر و بالاتر از وضعیت شعب ابی طالب است اما این مثال رو زدم تا اهمیت فرهنگ رو نسبت به اقتصاد بدونی".
- "این حرف چیه میزنی؟ چرا الان رو با اون زمون مقایسه می کنی؟ من اگه تو جیبم پول داشته باشم دین زده نمیشم و برای اینکه یه هزار تومنی تو جیبم بیاد دست به هرکاری نمی زنم".
- "نه. ببین. اشتباه نکن. جناب بهلول میگه : من کاری ندارم که قیمت ها پایین و بالا میشن. تا زمونی که بندگی خدا رو بکنم خدا به خودش واجب دونسته رزق منو برسونه".
- (طرف نیشخند زد و خواست ادامه بده که ماشین های پشت سرمون بوق میزدن که برید چرا وایسادین و ما هم رفتیم).
امروز که از آن حادثه تقریبا یک هفته می گذرد نهج البلاغه را باز کردم تا نگاهی به سخنان گهربار و ناب مولاعلی(ع) بیندازم. نهج البلاغه را استخاره وار باز کردم که صفحه 291 قسمت چهارم خطبه 156 ترجمه استاد دشتی باز شد. تقریباً مولا علی(ع) در این خطبه، جواب آن دوست عزیز را داده بودند که به شرح زیر است:
آنگاه
که خداوند آیه 1 و 2 سوره عنکبوت را نازل کرد که: (آیا مردم خیال مىکنند چون که گفتند
ایمان آوردیم، بدون آزمایش رها مىشوند) دانستم که تا پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
و سلّم در میان ماست آزمایش نمىگردیم. پرسیدم اى رسول خدا این فتنه و آزمایش کدام
است که خدا شما را بدان آگاهى داده است فرمود: «اى على پس از من امّت اسلامى به فتنه
و آزمون دچار مىگردند» گفتم اى رسول خدا مگر جز این است که در روز «احد» که گروهى
از مسلمانان به شهادت رسیدند و شهادت نصیب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى:
اى على مژده باد تو را که شهادت در پى تو خواهد آمد. پیامبر صلّى اللّه علیه و آله
و سلّم به من فرمود: «همانا این بشارت تحقّق مىپذیرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است»
گفتم اى رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم چنین موردى جاى صبر و شکیبایى نیست
بلکه جاى مژده شنیدن و شکر گزارى است. و پیامبر خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم فرمود:
«اى على همانا این مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمایش مىشوند، و در دیندارى
بر خدا منّت مىگذارند، با این حال انتظار رحمت او را دارند، و از قدرت و خشم خدا،
خود را ایمن مىپندارند، حرام خدا را با شبهات دروغین و هوس هاى غفلت زا، حلال مىکنند،
«شراب» را به بهانه اینکه «آب انگور» است و رشوه را که «هدیه» است و ربا را که «نوعى
معامله» است حلال مىشمارند». گفتم اى رسول خدا: در آن زمان مردم را در چه پایهاى
بدانم آیا در پایه ارتداد یا فتنه و آزمایش پاسخ فرمود: «در پایهاى از فتنه و آزمایش»
- ۹۲/۰۳/۲۹
واقعا عالی، بروز و زیبا....
همیشه موفق باشید...
یا زهرا.